امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

سخنان پسری - عینکی شدن گل پسر

سلام به همه دوستان عزیز. بعد از چند وقت تاخیر اومدم براتون از شیرین کاری های پسرم بگم. عشق مامان از وقتی به حرف افتاده تقریبا 4-5 ماهی میگذره. اسم منو خیلی ناز صدا میکنه و تقریبا از وقتی که از خواب بیدار میشه تا لحظه خوابیدن دوباره مدام میگه " ماما نایید " .الان که داشتم میخوابوندمش شیرشو که خورد گفت شی شی فکر کردم مثل همیشه منظورش شعر خوندنشه گفتم شعر بخونم گفت " نه شی بریز برا عباس " و به داخل شیشه شیرش اشاره میکرد.یعنی ی عالمه بوسش کردم چقد چسبید بهم.امشب وقتی بابا مهدیش زنگ درو زد امیر عباس روی پنجه های پاش تند تند بالا پایین میپرید و میگفت " بابا میتی ". عاشق دا...
25 آذر 1393

با تأخیر زیاد اومدم...

ی سلام گرم گرم تو این روزای سرد به دوستان عزیزم.بابت تأخیر زیادم واقعا عذر میخوام. امیر عباس عزیزم ماشالا بزرگ شده و شیطون و فرصت سرخاروندن بهم نمیده.البته خدارا هزاربار شکر میکنم.از کارهای پسرم بگم که حرف میزنه جمله 3کلمه ای میگه.تمام کلمات رو تقریبا واضح و درست بعد از ما تکرار میکنه.حیوانات  باغ وحششو  خیلی دوست داره و بیشتر عاشق اسب و اردکش شده.2تا بع بعی داره با 1خرس که اینا همبازی و هم غذاش هستن. شعر تاب تاب عباسی رو بلده بخونه.نماز میخونه.اسم خودشو بلده بگه.اسم منو صدا میزنه.خلاصه اینکه عاشقشم. پسر عزیزم تمام وقت و انرژی مثبت خودمو وقف تو میکنم چون واقعا تربیت و مسایل اون برام مهم هستن و دوست دارم ی آدم کامل تحویل جامعه...
1 آذر 1393
1